ماریا، فرشته بی بال کودکان
در این قسمت قرار هست بیشتر با ماریا مونتسوری و قدمهایی که در راستای تعلیم و تربیت کودکان و کودکان کمتوان، آموزش و پرورش جهان و حقوق زنان برداشته آشنا بشیم.
***
امروزه تو قرن بیست و یکم، تو دنیایی زندگی میکنیم که دائم در حال پیشرفته. نمیگم در همه کشورهای جهان، اما تو بیشتر جاها ما خیلی عادی هر روز صبح لباسی که دوست داریم رو میپوشیم، به مدرسه، دانشگاه یا سرکار میریم و این ها بدیهیترین کارهایی هستند که یک انسان امروزی میتونه انجام بده. متاسفانه با همه این بدیهیات زنان هنوز هم در بعضی کشورها به سختی تحصیل میکنند و اجازه ندارند تا حتی برای پوشششون تصمیم بگیرند، یا حتی تو کشورهای پیشرفتهای مثل آمریکا تو بعضی رشتهها حقوقشون کم تر از یک مرده. ولی تو این جهان مردسالار همیشه زنانی بودند و البته هستند که تلاش کردند و ایستادند تا از ساده ترین چیزها مثل تحصیل کردن نگذرند. زنانی بودند و هستند که به تربیت کودکان اهمیت دادند به امید این که نسل آیندشون تهی بشه از هرچه ناآگاهی و جنسیت ستیزیه.
جامعه ما مدیون انسانهاییه که به بی عدالتیها نه گفتند. یکی از زنان بزرگی که تو جامعه مرد سالار، در ایتالیا برای رسیدن به خواستههاش تلاش کرد، ماریا مونته سوری روانپزشک ایتالیاییه. ماریا تو سال ۱۸۷۰ در خامواده ای نسبتا مرفه در ایتالیا به دنیا اومد. در زمانی که دخترها اجازه تحصیل در دانشگاه رو نداشتند و در حالی که پدرش مخالف بود، با حمایت مادرش تحصیلش رو شروع کرد تا پزشک بشه. مجبور شد برای ادامه تحصیلش در جامعه سنتی ایتالیا از پاپ تاییدیه بگیره. اون علیرغم تمام موانع در سال ۱۸۹۶ به عنوان اولین زن در ایتالیا مدرک پزشکی رو کسب کرد. در همون سال به کنگره بین المللی حقوق زنان در برلین دعوت شد و راجع به برابری دستمزد و حقوق زنان با مردان سخنرانی کرد و تاثیر زیادی روی حاضرین گذاشت.
در آغاز کار، هیچ بیمارستانی به اون کار نمیداد و دلیلش هم زن بودن ماریا بود. ولی هیچ کدوم از این ها مانع ادامه دادن راهش نشد. اون تونست تا کار با کودکان استثنایی رو شروع کنه و همین موضوع باعث علاقهاش به آموزش روانپزشکی و جامعه شناسی شد. ماریا اعتقاد داشت که کودکان الواحی سفید نیستند، بلکه اونها عنصری ذاتی و درونی دارند و این شغل معلم است که باید به کودکان کمک کنه تا این عنصر رو پیدا کنند و از دیکته کردن آنچه باید باشند یا بشوند خودداری کنه. مونتسوری بر یادگیری مستقل و خودآموخته و یادگیری از همکلاسیها تاکید داشت. مثلا اینکه کودکان باید تشویق شوند تا بتوانند تصمیم بگیرند. ماریا اولین معلمی بود که از میزها و صندلیهایی هماهنگ با سایز کودکان در کلاس استفاده میکرد. ماریا مونتهسوری تدریجا به فعال حقوق زنان و کودکان ناتوان تبدیل شد. در سال ۱۹۰۱ کارش را رها کرد و به تحصیلات بیشتر در روانشناسی و فلسفه آموزش پرداخت و کمکم روشهاش رو در کلاسهای درس کودکان به کار بست. در سال ۱۹۰۶ از او درخواست شد تا بر آموزش کودکان با خانوادههای کمبضاعت نظارت کنه. کلاس مجهز به استانداردهای روز بود اما ماریا تصمیم به انجام تغییراتی گرفت؛ کشف کرد کودکان به کارهای عملی مثل بازی با اسباببازی بیشتر علاقه دارند. پس اگر به اون ها چندین گزینه برای فعالیت داده بشه، روشها و اصول مختص به خودشون رو انتخاب میکنند و رشد میدهند.
در نهایت کلاسهای قدیمی رو تغییر داد؛ وسایل رو تو ابعاد و قد بچهها ساخت و وسایل بازی بیشتری به کلاس آورد و تمرینهایی به کودکان داد که توجه و ملاحظه بیشتری به محیط و خودشان نشون بدند؛ کارهایی مثل آشپزی، ژیمناستیک، مراقبت از حیوانات یا فعالیتهایی مثل جارو زدن و شستن و پوشیدن لباسها. مونتهسوری از ابزار سوادآموزی مانند کارتهای عکسدار با برچسب استفاده کرد و سرعت و دقت دانشآموزان را در خواندن و نوشتن افزایش داد. مدرسهای که بنیان نهاد به موفقیتی عجیب دست یافت. در سال ۱۹۰۷ یک مدرسه مشابه آن در رم بازگشایی شد. تمرکز، استقلال و خودآموختگی دانشآموزانش توجه بسیاری از روزنامهنگاران و معلمان و مسئولین را جلب کرد. او در سال ۱۹۰۹ اولین کلاس تربیت معلمان را برگزار کرد و تا پایان سال ۱۹۱۱ روش مونتهسوری در بیشتر مدارس عمومی ایتالیا و سوئیس به کار گرفته شد. مدارس مونتهسوری از پاریس تا هند ساخته شد و حتی جمعیتهایی به نام مونتهسوری در آمریکا و انگلستان بر پا شد.