قسمت ۱۱ – رشته آبیاری گیاهان دریایی

Program Picture

جابه‌جا

قسمت ۱۱ – رشته آبیاری گیاهان دریایی
۳۰ دی ۱۴۰۰

چطور همبستگی و اراده جمعی به صورت تحرکاتی در سطح مردمی نمایان میشه، درسته؟ جای آموزش مستقیم برای ایجاد تحرک جمعی و مواجهه با موانع چیه؟ چطور آموزش کمک می‌کنه که فرد و جامعه به سمت رهایی حرکت کنه؟ یک برنامه آموزشی چطور می‌تونه منابع انسانی پرورش بده؟ یک برنامه آموزشی لازمه چه قابلیت‌هایی رو در شرکت‌کنندگان پرورش بده؟

***

اسم سیستم آموزشیِ توصیفی که جایگزین سیستم نمره‌ای شده رو هممون‌ شنیدیم. من بعد از کلی پرس‌وجو از دانش‌آموزا فهمیدم این سیستم به بچه‌ها یاد میده چیزای قشنگی رو توصیف کنن اما این سیستم در مورد اینکه این دانش‌آموزا چطور می‌تونن جامعه‌ای پویا بسازن یا فرد موثری تو جامعه‌شون بشن خیلی متواضعه و هیچ ادعایی نداره! این کارو در نهایت بخشندگی به سیستم‌های آموزشی موازی دیگه‌ای مثل کلاس‌های خصوصی و تقویتی می‌سپره! البته از این‌ کلاس‌ها هم نباید انتظار بی‌جا داشت چون هدف متعالی این کلاسا اینه که بچه‌ها برن دانشگاه و رتبۀ خوبی توی کنکور بیارن، نه اینکه یه مشت فعال اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی-صنعتی بی‌فایده تحویل جامعه بدن! بله

با توجه به استقبال همیشگی از کلاسای کنکور به نظرم بودجۀ هر کشوری رو می‌شه بر اساس درآمد این کلاس‌ها بست. اشتباه همۀ سیستم‌های آموزش و پرورش دنیا اینه که سعی می‌کنن برای صنایع و تجارت‌ها متخصص پرورش بدن ولی در واقع همه تجارت‌ها، صنایع و رشته‌های دانشگاهی، بهونه‌ایَن که تجارت کلاسای کنکور شکل بگیره! و این گونه شد که تونستیم خالق آموزش و پرورش بسیار پرسودی باشیم!

اصلا مورد داشتیم رتبۀ تک رقمی کنکور ترک تحصیل کرد، چون به این نتیجه رسیده بود که براش به صرفه‌تره که معلم کلاس تقویتی کنکور بشه تا دکتر یا مهندس!

می‌گن دانشگاه باید مثل یه قیف باشه که ورودش آسونه ولی خروجش سخت، ولی زمان ما دانشگاه یک قیف برعکس بود. یعنی خیلی سخت واردش شدیم ولی همه‌مون فارغ التحصیل شدیم! یادمه بچه‌ها جایزه گذاشته بودن برای کسی که بتونه تو دانشگاه فارغ‌التحصیل نشه، و اون فرد نبود کسی جز من که یه ترم در میون مشروط می‌شدم!

بابام همین که اسم منو تو روزنامه به عنوان قبول‌شدگان کنکور دید، مهندس صدام می‌کرد. بعد کاشف به عمل اومد که آبیاری گیاهان دریایی قبول شدم! خلاصه به خاطر بابامَم که شده اساتید و دوستان همت کردن و من لیسانسم رو گرفتم!‌ البته چند سالیه که به جای تشبیه دانشگاه به قیف از آزادراه استفاده می‌کنند! یعنی برعکس قیف، آزادراه، هر دو سرش گشاده!

چند روز پیش اس‌ام‌اس اومد برام که پذیرش در رشته‌ دانشگاهی دلخواه شما بدون نیاز به دیپلم! یعنی کافیه اراده کنی تا با داشتن مدرک ابتدایی، پزشکی قبول شی! و این یعنی جوان‌گرایی جامعه علمی! که می‌تونه به جوان‌گرایی جامعه مردگان منتج شه!

من تا لیسانس بگیرم یعنی حدود بیست و دو سالگی که دستم تو جیب بابام بود، بعدشم گزینه‌ای نداشتم جز اینکه ادامه تحصیل بدم یا برم سربازی! اما از اونجایی که اگه می‌خواستم برم سربازی بعدش باید ازدواج می‌کردم و برای ازدواج باید کاری می‌داشتم و کاری نداشتم، نه ازدواج کردم و نه سربازی رفتم. تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل بدم و فوق لیسانس بخونم! صرفا به خاطر اینکه دِینمو به اقتصاد کشور و تجارت کنکور ادا کرده باشم، یک سال پشت کنکور فوق لیسانس موندم. بعد، دو سالم فوق خوندم و بیست‌وپنج ساله شدم. در این لحظه بود که متوجه شدم من اصلا به این رشته علاقه‌ای نداشتم وَ این هنرِ کمی نیست که یه سیستم آموزشی می‌تونه انجام بده که افرادی تربیت کنه که از چیزی متنفر باشن که تمام زندگی به پاش ایستادن و واسش جنگیدن!

بله! همه ‌جای دنیا محصولاتی که متخصصین تولید می‌کنن رو صادر می‌کنن. ولی چون ما به جز در زمینه کنکور به متخصص نیاز نداریم، بعد از لیسانس متخصصامونو صادر می‌کنیم و البته این خدمت کمی نیست که سیستم تعلیم و تربیت انجام میده! یعنی جهانی فکر می‌کنه اما اقداماتش محلیه!

news letter image

ثبت نام در خبرنامه