Program Picture

آموزه‌های نو - فصل ۵

قسمت ۱۰
۲۳ فروردین ۱۴۰۱

مرور مقاله‌های «چرا زیاده‌روی را بهانه می‌کنیم»، نوشته‌ی مایا منصور، و «وحدت در کثرت شامل انواع شخصیت هم می‌شود»، نوشته‌‌ی لیلا هارپر.

***

فرزاد: اینجا رادیو پیام دوست،‌ استودیوی آموزه‌های نو و من فرزاد از مجریان این برنامه.
پریسا: و من هم پریسا هستم، از دیگر مجریان فصل پنجم آموزه‌های نو.
فرزاد: امروز هم دو مقاله‌ی دیگه از وب سایت بهائی تیچینگز رو به‌شما معرفی می‌کنیم.
پریسا: مقاله‌ی اول با عنوان: «چرا زیاده‌روی را بهانه می‌‌‌کنیم»، نوشته‌ی مایا منصور؛
فرزاد: و مقاله‌ی دوم با عنوان «وحدت در کثرت شامل انواع شخصیت هم می‌شود»، نوشته‌ی لیلا هارپر.
* * *
فرزاد: خوب موافقی نویسنده‌ی مقاله‌ی اول امروز رو به شنونده‌های‌مان معرفی کنیم؟
پریسا: حتما. در برنامه‌های گذشته‌ی آموزه‌های نو، یکی‌ دو مقاله از مایا منصور رو بهتون معرفی کردیم. مایا فارغ‌التحصیل از کالج ایالتی اورگرین (Evergreen) هست و آثار هنری‌اش در جاهای مختلفی از جمله Soul Pancake منتشر شده. کارهای هنریش در جاهایی مثل سول پنکیک و ابونی پخش شده.
فرزاد: اینطور که مایا در ابتدای مقالش می‌گه کار جدیدی در یک کمپانی پیدا کرده که غذا برای گردهمایی‌های بزرگ تهیه می‌کنه و همین باعث شده که شهری که درش زندگی می‌کنه یعنی شیکاگو رو بهتر بشناسه و به‌موزه‌ها و سالن‌های کنسرت و جاهایی بره که تا حالا نرفته بوده.
پریسا: ‌چه کار خوبی! حتما کلی هم برنامه‌ها و کنسرت‌های خوب رفته و از نمایشگاه‌های بزرگ دیدن کرده.
فرزاد: ‌حتما.
پریسا: از مزایای این‌جور شغل‌ها اینه که به‌قسمت‌هایی از این مراکز راه پیدا می‌کنی که معمولا برای عموم قابل دسترس نیست. خوب از موضوع اصلی دور نشیم، برگردیم سر اصل موضوع.
فرزاد: درسته، مایا می‌گه نکته‌ای که در این گردهمایی‌ها متوجه شده اینه که چقدر هدر دادن غذا کار طبیعی به‌نظر می‌یاد. می‌گه هر‌ شب بعد از کار بشقاب‌های غذای دست‌نخورده هست که دور ریخته می‌شه. می‌گه دلیلش هم اینه که به‌خاطر قوانین مربوط به سلامتی غیر‌قانونی هست که افراد غذاهای دست‌نخورده رو خونه ببرن.
پریسا: درست می‌گی. این‌رو که داشتی تعریف می‌کردم یادم افتاد دوستم می‌گفت پسر ۳ ساله‌اش رو برده بوده کلاس آشپزی. از همین کلاس‌های یک‌ساعته که بچه‌ها پیتزا درست می‌کنن و کیک تزیین می‌کنن. آخرِ کار بهشون اجازه می‌دن که کیک‌ها رو ببرن خونه اما پیتزا رو نه. خانمی‌ که مسئول بوده می‌گه چون اگر پیتزا رو که بردین خونه، بعد از چند‌ ساعت بخورین و احیاناً مریض بشین، ‌مرکز ما می‌تونه به‌راحتی تو دردسر بیوفته. خلاصه دستِ آخر همه‌ی مامان‌ها مجبور می‌شن که بقیه‌ی پیتزاهای بچه هاشون رو بخورن تا غذا هدر نره.
فرزاد: چه جالب. در حقیقت می‌شه گفت که این کمپانی‌ها از اینکه کسی ازشون شکایت کنه و به دردسر بندازتشون نگرانن. برای همین حاضرند مقدار زیادی غذا دور ریخته بشود اما توی دردسر نیوفتن.
پریسا: دقیقاً اما فکرش رو بکن غذایی که هیچوقت از تو آشپزخونه هم بیرون نیومده به همین دلایل دور ریخته می‌شه و تعداد زیادی هم هستن که هر شب گرسنه سرشون رو بالش می‌ذارن. یعنی واقعاً هنوز راه حلی برای این مشکل پیدا نشده؟
فرزاد: حرف اصلی مایا هم دقیقا همینه. می‌گه این نشونه یه خلاء تو جامعه هست که باید براش راه حلی پیدا کرد. او می‌گه ما به عنوان اعضا جامعه قطعاً می‌تونیم بهتر از این عمل کنیم. ظاهراً صنعت غذا تمام هم‌ و‌ غمش رو گذاشته که نیازهای جسمانی ما رو برطرف کنه و کاری به نیازهایی بزرگتر و والاتر مثل نیازهای روحانی ما نداره.
پریسا: دقیقا،‌ همیشه نیازهای فوری به نیازهای بلندمدت‌تر ارجحیت داره. کسی رو که گرسنه هست باید همین الان سیر کرد.
فرزاد: بله متأسفانه همین‌جور هست که می‌گی.
پریسا: خوب مایا راه حلی هم پیشنهاد می‌ده؟
فرزاد: خوب مایا این معضل رو ربط می‌ده به یه‌ مشکل اساسی‌تر. کمبود آگاهی از نیازهای روحانی و اینکه چطور این نیاز ما رو به این مهم که چطور از هم و از زمین مراقبت کنیم وصل می‌کنه.
پریسا: آموزه‌های بهائی در این مورد چی می‌گه؟
فرزاد: آموزه‌های بهائی جامعه رو به بدن انسان تشبیه می‌کنه که برای رشد و تعالیش لازمه که هر دو جنبه‌ی روحانی و جسمانیش مورد توجه قرار بگیره و بهشون رسیدگی بشه.
پریسا: ‌در حقیقت مایا جامعه‌ای رو به‌ تصویر می‌کشه که به جای اینکه افراد درش فکر کنن چه‌ کار کنیم که مردم بیشتر خرید کنن و محصولاتمون رو مصرف کنن، به‌ این فکر می‌کنن که چطور نیازهای روحانی و جسمانی رو با مشارکت همدیگه برطرف کنن.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه