قسمت ۱۲ – قمصر کاشان
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
وقتی با اشکان از مغازه علی آقا دریانی برمیگشتیم با صهبا و خواهرش که از خرید روزانه برمیگشتند روبرو شدیم و اشکان داستان اخراجاش از مدرسه را برای آنها تعریف کرد و برخلاف تصور من با برخورد مهربانانه مادر و داییاش روبرو شد. ولی امیر که بعدا به خانه آمد و از آنچه پیش آمده بود با خبر شد حسابی کلافه و عصبی شده بود.