قسمت ۲۴
بررسی گفتگوی شادی طلوعی والاس با استر ملانی بازیگر فیلم و تئاتر، نویسنده، مربی و تولیدکننده در پادکست «تشویق جوانان به بازگو کردن تجربههای زندگیشان از طریق فیلم».
***
پریسا: دوستان عزیز، سلام. من پریسا هستم و به همراه همکارم فرزاد با 24 امین و آخرین قسمت از فصل هفتم آموزههای نو در خدمت شما هستیم. امیدواریم که مقالههای این فصل رو هم پسندیده باشین.
فرزاد: دوستان وقت به خیر. برای آخرین قسمت از این مجموعه تصمیم گرفتیم خلاصه یکی دیگه از پادکستهای وبسایت بهائی تیچینگز رو تقدیمتون کنیم که عنوانش هست: «تشویق جوانان به بازگو کردن تجربههای زندگیشان از طریق فیلم».
پریسا: این هفته شما رو با استر ملانی بازیگر فیلم و تئاتر، نویسنده، مربی و تولیدکننده آشنا میکنیم. با ما در ده دقیقه آخر این مجموعه همراه بمونید.
…
پریسا: دوستان صدایی رو که شنیدین قسمتی از مصاحبه شادی بود با استر ملانی.
فرزاد: همونطور که میدونین پادکستهای وبسایت بهائی تیچینگز رو شادی طلوعی والاس اداره میکنه. شادی ویراستار بخش هنری وبسایت هم هست. در رشته ارتباطات و روابط عمومی لیسانس داره اما خیلیها او رو به خاطر موسیقیهای که الهام گرفته از دیانت بهائی هست میشناسن. شادی در حال حاضر در ونکوور کانادا زندگی میکنه.
پریسا: در این مصاحبه شادی پای صحبتهای استر ملانی بازیگر فیلم و تئاتر نشسته. اگر نوجوون بین 11 تا 15 سال در خانواده و فامیل دارین ازتون دعوت میکنیم این برنامه رو تا اخر گوش کنید.
فرزاد: استر فوق لیسانسش رو در رشته تئاتر از دانشگاه تورنتو گرفته و در تحقیقش درباره راههایی که نوجوانان با رسانههای جمعی ارتباط برقرار میکنن و اینکه چطور رسانههای جمعی روی نوع نگاه نوجوانان به خودشون و همسالانشون تاثیر میذاره کار کرده.
پریسا: دوستان در این مصاحبه استر میگه که داستانگویی رو از مادربزرگش که خودش هنرمند بوده یاد گرفته و این تجربه کودکی نقش بزرگی در انتخاب فعالیتهایش در بزرگسالی داشته.
فرزاد: استر که در حرفه بازیگری فیلم و تئاتر و مخصوصا هنر پیشگی تبلیغات تلویزیونی پلههای ترقی رو در حال طی کردن بوده متوجه میشه که از نتیجه کارش اونجور که باید و شاید احساس رضایت نمیکنه. و به این فکر میافته که شاید دلیلش اینه که فعالیت هاش فقط باعث پیشرفت خودش میشه. برای مدتی تصمیم میگیره با گروهی همکاری کنه که از طریق رقص داستانهایی راجع به نژادپرستی، اعتیاد و دیگر معضلات اجتماعی رو برای افزایش سطح آگاهی جامعه به روی صحنه میبردن.
پریسا: بله استر بعد از مدتی دعا و مناجات تصمیم میگیره که از حرفه بازیگری در مسیر دیگهای استفاده کنه و در همین مسیر با گروههای تواندهی نوجوانان که جامعه بهائی در محلهها راهاندازی کرده آشنا میشه. در یکی از محلهها یکی از این گروهها با روی باز استر رو میپذیرن. او متوجه میشه که این گروه آمادگی این رو داره که با هم درباره موضوعات مختلف اجتماعی صحبت کنن و پروژههای هنری درست کنن.
فرزاد: استر با این روحیه که فکر میکنه هر کسی داستانی داره که ارزش گفتن داره وارد این گروه نوجوانان میشه و سعی و تلاشش رو میکنه که این روحیه رو به نوجوانان هم منتقل کنه. همین قدم کوچک باعث فعالیتهای فرهنگی متنوعی میشود و فیلمها و آثار هنریای که ساخته میشوند در چندین مدرسه در تورنتو به نمایش درمیآیند و تعداد زیادی دانش آموز و مسئولین مدرسه رو هم تحت تاثیر قرار میدهند.
پریسا: بله اما بذارید موضوع اولین فیلم این گروه رو براتون تعریف کنیم و اینکه ایدهاش اصلا از کجا شروع شد. استر میگه در یکی از جمعها نوجوانِ تازه مهاجری گفت اینجا کشور خوبیه. همش تشویقمون میکنن که تو فعالیتها با هم همکاری کنیم اما نمیدونم چرا انقدر احساس میکنم حس رقابت زیاده.
فرزاد: استر میگه این صحبت صادقانه این نوجوان همه جمع رو به فکر انداخت. و بعد طی دیدارهای بعدی سعی کردیم با هم همفکری کنیم و چندین سناریو برای فیلم فکر کردیم. با وجود اینکه هیچ کدوم از ما فیلمساز حرفهای نبودیم اما همه دست به کار شدن و هر کس گوشه کار رو گرفت و یکی از سناریوها رو انتخاب کردیم.
…