بخشی از کتاب آئین بهائی، نگرشی کوتاه به تاریخ و تعالیم.
در این قسمت: قویترین حلقهای که قلوب زن و شوهر را به یک دیگر متحد مینماید …
***
بخشی از بیانات حضرت عبدالبهاء خطاب به یکی از جوانان و پندهای آن حضرت در مورد انتخاب همسر و زندگی زناشویی:
« … قویترین حلقهای که قلوب زن و شوهر را به یکدیگر متّحد مینماید صداقت و وفاداری است. هر دو باید صداقت و وفاداری را به منتهی درجه نسبت به هم مجری دارند و نگذارند ذرّهای رشک و حسادت در بین آنان نفوذ کند. زیرا این حسادت چون سمّی است که ریشهی محبّت را فاسد مینماید … باید افکارشان عالی و آمالشان نورانی و قلوبشان روحانی و ارواحشان مَطلعِ شمسِ حقیقت باشد. نباید به جهتِ اتّفاقات و تصادفاتِ فانیِ این زندگیِ تغییرپذیر نسبت به هم بدبین شوند و خُلق تنگی نمایند. قلوبشان باید وسیع و مُنشرح و به وسعتِ جهانِ الهی باشد. هر وقت اختلافِ نظری بین ایشان تولید شود باید منتهی درجه سعی نمایند که آن را بین خود حلّ نمایند و نگذارند خبرِ آن به خارج سرایت کند زیرا مردم مستعد هستند که ذرّهی صغیر را جبلِ کبیر نمایند. و نیز هرگاه به علّتِ پیشآمدی رنجشی حاصل نمودند نباید آن را در دل نگاه دارند بلکه بالطّبع باید آن را برای یکدیگر شرح و توضیح دهند و کوشش کنند هرچه زودتر این نفاق و کدورت برطرف شود. باید یگانگی و یاری را بر حسادت و ریا ترجیح دهند و مانندِ دو آئینهی صافی باشند تا انوارِ ستارگانِ محبّت و جمال را در یکدیگر منعکس سازند. شما باید تصوّرات و افکار عالی و آسمانی خود را به یکدیگر بگویید. هیچ امری مخفی در بین خود نداشته باشید. خانهی خود را محلِّ راحتی و صفا نمایید و مهماننواز باشید و درِ منزلِ خود را به روی آشنا و بیگانه باز گذارید. هر تازه واردی را با رویی متبسّم استقبال کنید و خوشآمد گویید و طوری با ایشان رفتار نمایید که احساس کنند در خانهی من هستند … خلاصه شما دو نفر طوری زندگی نمایید که خانهی شما جلوهای از ملکوت ابهی شود تا هر کس قدم گذارد روحِ صفا و نزهت را احساس نماید و بیاختیار فریاد برآرد که اینجا خانهی محبّت است، اینجا کاخِ محبّت است، اینجا آشیانهی محبّت است و شما دو نفر چون دو طیرِ خوشخوان باید بر روی بلندترین شاخههای شجرِ حیات بنشینید و فضا را مملّو از نغماتِ عشق و سرور کنید. تا آنجا که میتوانید سعی نمایید اساس محبّت خود را در روح و وجدانِ خویش مستقر سازند و نگذارید که این اساس متزلزل گردد. وقتی که خداوند به شما اطفال شیرین و نازنین عطا میکند خود را وقف تربیت و تعلیم ایشان نمایید تا گلهای جاودانیِ گلزار الهی و بلبلانِ خوش الحانِ بهشت آسمانی گردند و خادمانِ عالم انسانی و اثمارِ شجرِ زندگانی شوند. در زندگی چنان مشی و سلوک نمایید که دیگران آن را نمونه و سرمشق گیرند و با یکدیگر بگویند که ببین چگونه ایشان چون دو کبوتر با عشق و اتّحاد و توافق کامل در یک آشیانه مقرّ یافتهاند، گویی که خداوند حقیقت وجودشان را از ازل برای دوست داشتن سرشته است… نسبت به یکدیگر چون عاشقان الهی و حبیبان معنوی باشید، حیات خود را در بهشت محبّت بگذرانید و آشیانهی خود را بر روی شاخههای پُربرکتِ شجرِ محبّت بنا کنید. در فضای باصفای محبّت پرواز کنید و در بحرِ بیکرانِ محبّت شنا کنید، در گلزار جاودانِ محبّت مشی کنید و در ظلِّ اشعّهی تابان شمس محبّت حرکت کنید. در طریق محبّت ثابت و مستقیم باشید، مشام خود را با نفحهی جانبخشِ ازهارِ محبّت معطّر کنید، گوشهای خود را به آهنگ روحنوازِ محبّت آشنا کنید، از شراب محبّت بنوشید و سرمست شوید. بگذارید آمال و افکارِ شما چون دستهای از گلهای محبّت و سخنان شما چون دُرجی از لآلی بحرِ محبّت باشد.»