زدودن پیله از گرد خویشتن

Program Picture

هویتی که گم شده است

زدودن پیله از گرد خویشتن
۰۱ خرداد ۱۴۰۱

در این اپیزود عوامل موثر برای تجدد در ایران به اختصار بررسی می‌شود و موضوع تغییر واقعیت اجتماعی و اهمیت ظهور جدید در ساخت واقعیت اجتماعی مناسب زمان تا حد امکان توضیح داده می‌شود. هم‌چنین در این میان، با آوردن برش‌هایی از کتب و مقالات معتبر مربوطه، سعی می نماید مخاطب را با متون مناسب برای مطالعه آشنا نماید.

***

گنجینه‌های گوهر

اینجا خزانۀ جواهر در بانک مرکزی ایران است.

این گنج از وفور و گرانی نظیر ندارد.

این گنج بازماندۀ شاهان است.

این گنج، همچنین، تاریخ مردمی‌ست.

این تخت پادشاهی ایران است.

ایران بسیار پادشاه به خود دیده است

از دوره‌های دورِ اساطیر…

به امروز.

نقش زمانه را در سطری می‌توان نوشت،

بر سنگی میتوان نمود،

و می‌شود در مرده ریگِ شاهان دید.

این گنج، مرده ریگِ شاهان است.

بعد از زوال دوره صفوی، از جنگ‌های فاتحانۀ نادر، گنجینه‌های گوهرِ شاهی وسعت گرفت.

کشور نیاز داشت به یک نظم نو.

انبوه سنگ‌های گران، نظم نو نبود.

در روزگار پر تحول پایان قرن هیجده،

وقتی که فکر و دید در رسم خط سرنوشت انسان تاثیر می‌گذاشت،

اینجا دیگر در تَرکش، تیری نمانده بود.

روحِ زمانِ فتحعلی‌شاه را باید در نقش کاسه و بشقاب،

در سینه‌ریز و اَنفیه‌دان،

و جام و قوری و قلیان اون تماشا کرد.

او تخت پادشاهی خود را از بیست ‌و شش‌ هزار تکه جواهر ساخت

و پیمان ترکمانچای را امضاء گذاشت.

دوران خودستائی و غفلت،

دوران حرف‌های تهی،

دوران عشرتی که در آن، فکر، منزلت نداشت،

همت نمانده بود،

و آمار روزگار مربوط بود به شماره هم‌خوابگان و طول ریش،

و پاره‌های به تاراج رفتۀ تَنِ کشور.

نبض زمانه قل‌قلِ قلیان بود،

و سال‌ها تباه و تهی میرفت.

دیگر فساد قالب گرفته بود،

و هرچه بود در یک چنین فضای طُفِیلی عقیم بود.

کارِ هنر به دست مطرب بود.

هنر از حد جستجو در فکر،

سنجش ارج‌ها و دید دقیق،

دور افتاده بود.

تا آنکه، عاقبت، زشتی که در فساد نهفته‌ست

از قلب کار درآمد،

و شکل و طرح و تناسب را هم درخود کشید.

در نیمه‌های قرن نوزدهم، راه سفر به اروپا گشوده شد.

این‌ها سوغاتی سفر به اروپا بود.

سوغات دید تنگ خیره به بازیچه،

سوغات غفلت مفتون زرق و برق.

دنیایی از زمرد و الماس و لعل، و وامانده بود.

صد قاب ساعت طلای جواهرنشان

اما بر وقت و برگذشتِ وقت، کسی اعتنا نداشت.

تنها سه دانه قلم در بین صد هزار تکه جواهر.

هرگز جلال و جلوۀ یاقوت با فخر و حشمت تاریخ بستگی نداشت.

هرگز درخشش الماس تضمین زنده ماندن ملت نشد.

این سنگ‌ها نشانۀ نعمت نبود.

هر سنگ از میان این همه گوهر

گویای صفحه‌ای‌ست از سرگذشت مردم ایران

تاریخ بی‌تفاوت سیصد سال در جمله‌های پرجلای جواهر،

و تاج پهلوی، مانند نقطۀ پایان در انتهای حکایت.

گنجینه‌های گوهرِ دیروز امروز تبدیل گشته است به تصمین پولِ مملکت.

امروز ثروت یعنی غنای زندۀ زاینده.

امروز قدرت یعنی تفکر انسان.

بهار 1345

 

متنی که شنیدید از آثار ابراهیم گلستان، منتشر شده در کتاب گفته‌ها بود. این متن برای مستند جواهرات سلطنتی ساخته ابراهیم گلستان نوشته شده است. در ادامه به قسمتی از کتاب تأملی در مدرنیتۀ ایرانی نوشتۀ علی میرسپاسی گوش می‌دهید. این کتاب را جلال توکلیان به فارسی ترجمه کرده‌اند.

اما به هر حال، جریان غالب در عرصۀ روشنگری ایران، جریانی بود که بر محور نقّادی از نابسامانی‌های اجتماعی و سیاسی ایران و تأکید بر ارزش‌ها و عقاید اروپایی، دور می‌زد. امروزه اگر برجسته‌ترین بخش آن جریان به نظر ساده‌انگار و سطحی می‌آید، نباید باعث شود که واقعیت‌های دورانی که این جریان در آن شکل گرفت، از دیده دور بماند. گفتمان مشروطه توانست برخی از مفاهیم و ارزش‌های جدید را به فرهنگ و سیاست ایرانی منتقل کند و چراغ راهی باشد برای نسل‌های بعدیِ روشنفکران ایرانی، تا آنها در بیان نقدهای اجتماعی و رادیکالِ خود واقع‌گراتر باشند. گرچه بد نیست این را هم بدانیم که مشکلاتی که این جریانِ غالب در آن دوره از تاریخ ایران به‌بار آورد، موجب شد تا گفتمان‌های معروف به سنت‌گرا در رد و بی‌اعتبار کردن گفتمان‌های مدرنیستی از اقبال بیشتری برخوردار شوند.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه