ایام اقامت حضرت عبدالبهاء در بغداد ایام خوشیها و ناخوشیها بود. خوشی بزرگ بیمانند برای آن حضرت زندگی در کنار پدر بزرگوارشان حضرت بهاءالله بود، در کنار مادر مهربانی که همۀ هستی خویش را فدای راحت همسر و فرزندان خویش میفرمود. نه تنها عشق و شور آسیه خانم کانون خانواده را گرمتر مینمود جواهراتی که از پدر به ارث برده بود و با هر زحمت و مشقت همراه خویش آورده بود حال با فروشش حداقل وسائل معیشت روزانۀ همۀ اعضای خاندان مبارک فراهم میگشت. اگر این جواهرات نبود معلوم نبود که چه واقع میگشت. زیرا آنچه حضرت بهاءالله داشتند همه به غارت رفته بود. باری حضرت عبدالبهاء در ایام تابستان در بغداد شبها همراه خانوادۀ مبارک در پشتبام میخوابیدند و خودشان میفرمایند: “من همیشه یک ماه زودتر از آنان وسائلم را به پشتبام میبردم و در آن جا شبها میخوابیدم و یک ماه و نیم دیرتر از آنان وسائلم را پایین میآوردم و در اتاق میخوابیدم.
برای دانلود متن کامل این قسمت کلیک کنید.