به سوی چیستی هستی
در این قسمت با دکتر علی مراد داوودی، استاد فلسفه آشنا میشیم و از سرگذشت ایشون در یکی از سیاهترین دورههای تاریخ ایران، میشنویم.
***
تو سر هر کدوم از ما سوالهای زیادیه که اغلب جوابی براش پیدا نمیشه. همه ما به نوبه خودمون میتونیم بهترین مطرح کننده یک سوال باشیم. همین چند وقت پیش که هجوم سوالهای بی جواب حسابی ذهنم رو به هم ریخته بود. یک پرسش جدید انقدر تو سرم پر رنگ شد که دیگه قبلی ها به چشم نمیاومدند. اون هم این بود که اصلا وجود این همه سوال لازمه یا نه؟
سریع همه مشکلات دنیا جلوی چشمم اومد. اینکه دلیل همه این ناآگاهیها این هست که به اندازه کافی از خودمون نمیپرسیم رفتاری که داریم درسته؟ کاری که انجام میدیم آیا آسیب زنندست یا نه؟ و هزاران پرسشی که از مطرح کردنش هراس داریم.
حضرت عبدالبهاء میفرمایند: جمیع ملل عالم باید آنچه شنیدهاند بگذارند نه به هیچ ملّتی متمسّک باشند و نه از هیچ ملّتی متنفّر شاید آن ملّتی را که متنفّر است آن حقّ باشد و آن ملّتی که به آن متمسّک باطل باشد. وقتی که آنها را ترک کرد نه ملّتی را متمسّک نه ملّتی را متنفّر آن وقت تحرّی حقیقت میکند و عاقبت ملاحظه مینماید که حقیقت ادیان الهی یکی است اختلاف در تقالید است تحرّی حقیقت سبب میشود که جمیع بشر متّفق میشوند.
دکتر علی مراد داوودی در سال 1300 شمسی، در خلخال آذربایجان متولد شد و دوران نوجوانیش رو در تبریز گذروند. در همون دوران بود که خانواده داوودی به آیین بهائی ایمان آوردند. بر عکس هم سن و سالانش بیشتر زمان نوجوونیش رو صرف مطالعه و تحقیق میکرد.
دکتر داوودی بعد از درگذشت پدرش تو 18 سالگی راهی تهران شد و پس از گذروندن چهار سال از دانشکده ادبیات فارغ التحصیل شد و تو وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد و تو همون دوران که مشغول تدریس ادبیات در زنجان بودن با ملکه آفاق ایران پور ازدواج میکنند و صاحب ۳ فرزند میشند.
علی مراد داوودی در سن 33 سالگی تو سال 1955 میلادی در رشتۀ فلسفه تو دانشگاه طهران ثبت نام کرد و پس از نُه سال تحصیل و شغل معلمی تونست درجۀ دکترای فلسفه رو بدست بیارند. ایشون اولین کسی بودند که تو رشتۀ فلسفه از دانشگاه طهران، عنوان دکتری گرفتند.
به نظر افلاطون فلسفه، لذتی گرامی است. خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است. کانت معتقده که فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد. و در باور ملاصدرا فلسفه، استکمال نفس انسان، از طریق معرفت یافتن به حقایق موجودات است؛ همانگونه که در خارج هستند و نیز، حکم حقیقی به وجود آنها با برهان و نه با ظن و گمان و تقلید، به قدر توانایی انسانیه.
دکتر داوودی بعد از اتمام تحصیل در همون دانشکده به تدریس فلسفه مشغول شد. اون دوران، یکی از پرثمرترین ادوار زندگیشون بود. چون بیشتر اوقاتشون رو به مطالعه و تحقیق در مسائل فلسفی خصوصاً فلسفۀ شرق و ادبیات فرانسه و آثار بهائی میپرداختند. حاصل این مطالعات آثار گرانقدریه که از دکتر داوودی برامون به جا مانده تا راحتتر به دنبال جواب سوالهای بی پاسخمون بریم و آگاهیمون رو بالا ببریم.
آبان ۱۳۵۸ رسید. انقلاب ایران چند ماهی بود که پیروز شده بود. در تهران و شهرستانها دادگاههای انقلاب زیر نظر «شورای انقلاب اسلامی» و دولت برگزار میشد و پاسداران در کار مصادره خونهها و اموال کسایی بودند که به گمونشون با انقلاب ضدیت داشتند. همون طور که در برنامه های قبل شنیدید بسیاری از بهائیان بعد از انقلاب اسلامی اعدام و زندانی و یا ربوده شدند. دکتر علیمراد داوودی ۲۰ آبان ۱۳۵۸ طبق معمول هر روز برای قدم زدن، به پارک لاله تهران رفت و هیچگاه بازنگشت.