آه ای یقینِ یافته، بازت نمینهم
در بین اشعار درخشانی که از احمد شاملو به یادگار مانده شعری به نام «ماهی» وجود دارد که به لحاظ محتوی و مفهوم با بسیاری از اشعارش متفاوت است. محتوا و مفهومی سرشار از یقین و سرور. نه آن یقینی که در بستری از اعتماد به وجود میآید. نه آن سروری که از بطن محبت، متولد میشود. یقین و سروری که شاملو در این شعر راجع به آنها با ما صحبت میکند، شبیه به گل نیلوفری است که در کمال پاکیزگی و لطافت، از دل یک مرداب یا لجنزار روئیده است.
بخشهایی از شعر، این ماهیت را به خوبی آشکار میکنند:
«احساس میکنم
هرگز نبوده قلب من این گونه گرم و سرخ
احساس میکنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه خورشید در دلم
می جوشد از یقین
احساس میکنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یأس
چندین هزار جنگل شاداب ناگهان
میروید از زمین…»
شام مرگزای و شوره زار یاس به طور حتم خاستگاه خوب و مناسبی برای احساس یقین و سروری که راوی شعر در خود احساس می کند نیست.
پس چگونه ممکن است در شامی سیاه که مرگ میزاید، چندین هزار خورشید مثل چشمه از دل راوی، جاری میشود؟
چگونه ممکن است از هر گوشه و کنار یک شورهزار، نه تک درخت، که چندین هزار جنگل می روید؟
به طور حتم آنچه منجر به چنین رستاخیزی در جان و وجدان آدمی میشود را فقط و فقط باید در درون او جست. نه در محیط پیرامونش. این صد هزار چشمه خورشید و صد هزار جنگل شاداب هدیهای گرانبهاست که از درون آدمی میتواند به دنیایی که او را دربرگرفته پیشکش شود و نه برعکس. چرا که دنیای پیرامون او، با استعانت از همین شعر، شورهزاری شده است بیگانه با سبزی و سرسبزی. شبی شده است دور از نور و روشنایی و خورشید.
و اما این آدمی به کدامین منبع عشق و نوزائی متصل است که وجودش اینگونه از جنگلها و خورشیدها سرشار شده است؟
اینجاست که مقدمه این مقاله به بدنه اصلیاش پیوند میخورد.
پیام رضوان 2021 بیت العدل اعظم یعنی عالیترین شورای اداری جامعه جهانی بهائی مشحون از توصیف و تحسین چنین انسانهایی است.
انسانهایی که در طول بیست و پنج سال گذشته، نیازهای دنیای پیرامون خویش را مرحله به مرحله شناختند و برای رفع آن نیازها کوشیدند.
در مسیر این شناخت با تقویت روحیه یادگیری توانستند بر منیّت و خودمحوری پیروز شوند و به چارچوبهایی محکم و مدون برای برداشتن قدمهایی بزرگتر و موثّرتر دست یابند.
تلاش این انسانها به قدری والا و موثّر بود که کتاب تاریخ آئین بهائی را فصلی تازه گشود. این آغاز فصل نوین را بیت العدل اعظم به روشنی در پیام خود توضیح دادهاند.
در این میان جوانان، چنان تبلوری از رشد و بلوغ و شکوفایی در این عرصه از خود بروز دادند که نگاه و اعتماد بیت العدل اعظم را نسبت به خود متحول ساختند. تا جایی که امروز آنان دیگر نیاز نیست برای رای دادن در انتخابات بهائی تا بیست و یک سالگی صبر کنند. این امر امروز به اذن بیت العدل اعظم از سن هجده سالگی میسر و مقدور میباشد.
این انسان ها با کوله باری از تجربههای عمیق و ارزشمند که در ربع قرن آموخته و اندوختهاند، میروند که در دوازده ماه پیش رو، خود را مهیای سفری نُه ساله نمایند. چرا که از رضوان سال آینده نقشه جدید بیت العدل اعظم آغاز میشود و به مدت نُه سال ادامه مییابد و این انسانها اینک برآنند که بیش از پیش دنیای نیازمند پیرامون خود را از جنگلها و خورشیدهایی که در درونشان میجوشد و میخروشد، سهم ببخشند.
و زیباتر آن جاست که در این مسیر افراد دیگری که در مواجهه با این انسانها، چنین یقین و سروری را در خود باز مییابند به آنان ملحق میشوند و این الحاق و اتصال مدام و مستمر است.
این پیوستنها و همگام شدنها جمله آخر همین شعر شاملو را به خاطر میآورند آنجا که مینویسد:
«آه ای یقین یافته
بازت نمی نهم.»
به حق، آن که این یقین را مییابد هرگز بازش نمینهد.
PersianBMS شما را به خواندن پیام رضوان 2021 بیت العدل اعظم و همچنین به شنیدن صحبتهای دکتر پرهام اقدسی، مهندس و فعال اجتماعی در ارتباط با همین پیام دعوت میکند. صحبت های آقای دکتر اقدسی در دو بخش از برنامه خبرنگار، از مجموعه برنامههای این رسانه در اختیار شماست.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.