بعد از خوندن مناجاتی که لینکش رو داریوش فرستاده بود از پای کامپیوتر بلند شدم، بدون اینکه این پا و اون پا کنم کلاه و شال گردنم رو برداشتم و رفتم دم در اطاق صهبا و در زدم. صهبا گفت بله، بیا تو. گفتم منم، یعنی چون منم نمیام تو.